خصوصیات و اسرار احساسی مدیران و رهبران بزرگ
من قبلاً تصور می کردم که احساسات نقطه ضعف آدمی هستند. این مسئله باعث شد تا تجربیات تلخی را در طول زندگی خود کسب کنم. آیا شما هم جزء افرادی هستید که فکر می کنند احساسات نقطه ضعف انسان هستند و برای پیشرفت کردن باید عواطف را کشت؟ بد نیست بدانید که احساسات نه تنها مانع پیشرفت و ترقی نیستند، بلکه به عنوان یک فاکتور حیاتی برای دستیابی به موفقیت هم قلمداد می شوند. اکنون قصد داریم تا چند مورد از ویژگی های احساسی مدیران و رهبران بزرگ را با شما نیز در میان بگذاریم.
رهبران بزرگ برای احساسات خود ارزش قائل هستند آنها را می پذیرند و اجازه درک کامل آنها را به خود می دهند.
بله درست است! این افراد اگر احساس ترس داشته باشند، به راحتی به خود اجازه می دهند که ترس را با شدت کامل در اعماق وجودشان حس کنند. آنها هیچ گاه سعی در سرکوب کردن احساسات خود ندارند و هرگز به عواطف خود بی توجهی نمی کنند به سادگی از آن عبور نمی کنند. آنها با احساساتشان نمی جنگند فقط آنرا قبول کرده و با تمام وجود حسش می کنند. چه عالی! چشم هایتان به حقیقت باز شد! حتی تایگر وودز هم ترس را تجربه کرده ! او می دانسته که فرار از احساسات مشکلات روحی و جسمی در بر دارد. همیشه آرزو می کنم که ای کاش زودتر از این اطلاعات با خبر می شدم.
رهبران بزرگ تفاوت میان واکنش آگاهانه و واکنش انگیزشی بر اساس احساسی خاص را می دانند.
پژوهشگران این مسئله را بلوغ احساسی می نامند. زمانیکه یک کودک عصبانی می شود، ممکن است به اطرافیانش ضربه بزند و یا وسایل اطرافش را به این طرف و آن طرف پرتاب کند. این امر یک واکنش انگیزشی نشات گرفته از احساس ناراحتی است. متاسفانه برخی از افراد بزرگسال نیز هستند که نمی دانند چگونه باید بدون تحریک آنی نسبت به احساسات خود عکس العمل نشان دهند. زمانیکه احساس خاصی به این افراد دست می دهد، یا همان واکنش منفی خردسالی را از خود نشان می دهند و یا برای اینکه خودشان را کنترل کنند به حس دیگری تغییر مسیر می دهند و رفتاری نامتجانس تر از قبل نشان می دهند. به عنوان مثال ممکن است که شخص از مطلبی ناراحت شده باشد اما چون یاد نگرفته که چگونه باید ناراحتی خود را ابراز کند، غم را به خشم تبدیل کرده و رفتار خشونت آمیزی از خود بروز می دهد؛ این یک واکنش انگیزشی است که بیشتر مردم به افراد احساساتی نسبت می دهند.
رهبران بزرگ احساسات خود را درک می کنند آنها را مخاطب قرار داده و مطابق با آنها واکنش نشان می دهند.
به عنوان مثال یک جنگجوی بزرگ در طول نبرد احساس ترس می کند او می داند که می ترسد و این موضوع را به خوبی درک می نماید بنابراین از آن به عنوان محرکی برای به خرج دادن شجاعت بیشتر بهره می گیرد. یکی از دوستانم یک روز به من گفت: “در فرهنگ من به ما یاد داده اند که به احساساتمان اعتماد کنیم. ما از احساساتمان نمی گریزیم. ما می دانیم که آنها حاوی پیام هایی از جانب طبیعت هستند و باید به مثابه آنها اقدام مناسب را در پیش گیریم. ما از این امر مطلع هستیم که احساسات حاوی پیام هایی از عوالم روحانی هستند.”
رهبران بزرگ به ادراک شهودی خود اعتماد می کنند.
شهود هنر درک بدون استدلال است. رهبران بزرگ می دانند که با اتکا به این شیوه می توانند تصمیمات بزرگی اتخاذ نمایند. اگر به احساساتتان ایمان داشته باشید، چیزی نخواهد گذشت که به مرحله شهود عینی می رسید. زمانیکه مدرسه می رفتم معدل خوبی نداشتم اما به راحتی می توانستم مسئله های پیچیده ریاضی را حل کنم به همین دلیل معلمم فکر می کرد که من تقلب میکنم و به خاطر این مسئله من را تنبیه می نمود. از همان زمان بود که اول از ریاضی متنفر شدم و بعد اعتقادم را به احساساتم از دست دادم. من درسی را که معلمم به من آموزش داد، یاد گرفتم و تقریباً 20 سال طول کشید تا توانستم آن را از ضمیر خود پاک کنم.
رهبران بزرگ احساسات مثبت را منتشر می کنند.
آن ها یاد گرفته اند که از ذهن خود استفاده کرده احساسات خود را به کار اندازند و به واسطه آن عشق، امید، اعتماد، لذت، و ایمان را در همه جا انتشار دهند.
رهبران بزرگ غیر ممکن ها را با ترکیبی از تخیل و احساسات مثبت ممکن می سازند.
آن ها یک کتاب داستان، کار هنری، جنبش سیاسی، افتخار ارتشی، اختراع و یا یک تئوری بزرگ را در ابتدا تنها با تصور کردن و سپس با آمیختن آن با احساساتی نظیر عشق، اشتیاق و ایمان عملی می کنند. بدون احساسات متمرکز هیچ تغییر و تحولی در جهان به وقوع نمی پیوندد.